دیدی یه نفر وقتی میخواد حرفش رو با اهمیت جلوه بده، هِی قسم میخوره:
به پیر، به پیغمبر، به خدا، به قرآن…
قرآن هم وقتی میخواد یه موضوعی رو با اهمیت جلوه بده، پشت سر هم قسم میخوره…
حالا میدونی بیشترین قسمهای قرآنی تو کدوم سوره است؟؟!↶
سوره شمس
۱۱ تا قسم پشت سر هم
بیشترین رکوردِ قسم در یک سوره:
و اَلشَّمْسِ وَ ضُحٰاهٰا…
و اَلْقَمَرِ إِذٰا تَلاٰهٰا…
و اَلنَّهٰارِ إِذٰا جَلاّٰهٰا…
و اَللَّیْلِ إِذٰا یَغْشٰاهٰا…
و …
ای انسان!
قسم به خورشید و ماه..
قسم به زمین و آسمون..
قسم به شب و روز..
قسم به..
حالا فکر میکنی قرآن بعد از این همه قسم چه مطلب مهمی رو میخواد بگه؟
قبل از اینکه جواب و ببینی یه خورده فکر کن.
فکر میکنی چه موضوع مهمیه؟
قرآن بعد از ۱۱ تا قسم میگه:
قدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکّٰاهٰا (شمس/۹)
"به همه اینها قسم، که هر کس نفس خودش رو تزکیه کرد، رستگار شد.”
بعد سراغ گروه مخالفش هم میره و میگه:
و قَدْ خٰابَ مَنْ دَسّٰاهٰا (شمس/۱۰)
"هر کس هم که نفس خودش رو با معصیت و گناه آلوده کرد، نومید و محروم شد.”
پس دقّت کنیم
قرآن اینهمه قسم خورده که
ما باور کنیم، تنها راه فلاح و رستگاری، تزکیه و خودسازی، و دوری از گناه و معصیت است.
اونایی که دنبال راه میانبُر میگردند، اونایی که دنبال ذکر و … میگردند، بدونند که هیچ راه دیگهای وجود نداره.
فقط همین:
تزکیه و خودسازی،
دوری از گناه و معصیت
بیائیم از همین امروز خودسازی رو شروع کنیم. شاید فردا دیر باشه.
ناگهان بانگی بر آمد، خواجه مُرد…
خــــدایا
من رو ببخش برای همه گناهانی که لذّتش رفته،
اما مسئولیتش مانده…
توی اسارت، عراقی ها برا تضعیف روحیه ی ما فیلمای زننده پخش می کردند
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ
ﻋﺮﺍﻗﯽ ﻫﺎ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻭ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﺯﺵ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺖ …
ﺑﺮﺍ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻣﺎ ﺭﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻥ ﺑﻪ ﺣﯿﺎﻁ ﺍﺭﺩﻭﮔﺎﻩ،
ﻭﺍﺭﺩ ﺣﯿﺎﻁ ﮐﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﯾﻢ
ﯾﻪ ﭼﺎﻟﻪ ﮐﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ ﮔﺮﺩﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺶ داخل چاله فقط سرش پیدابود،
ﺷﺐ ﮐﻪ ﺷﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﮐﺒﺮ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ
ﻫﻤﻪ ﻧﮕﺮﺍﻧﺶ ﺑﻮﺩﯾﻢ
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺷﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﻩ،
ﺧﯿﻠﯽ دنبال بودیم ﻋﻠﺖ ﻧﺎﻟﻪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺩﯾﺸﺒﺶ ﺭﻭ ﺑﺪﻭﻧﯿﻢ.
ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﺎن ﻋﻠﺘﺶ ﺭﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﻮ ﺑﻪ ﺗﻨﻤﻮﻥ ﺭﺍﺳﺖ ﺷﺪ
ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﻮﺷﻬﺎﯼ ﺻﺤﺮﺍﯾﯽ ﮔﻮﺷﺖ ﺧﻮﺍﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ
ﻣﻮﺷﻬﺎ ﺣﺲ ﺑﻮﯾﺎﺋﯽ ﻗﻮﯼ ﺩﺍﺭﻥ
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺩﻭﺳﺘﺘﻮﻥ ﺷﺪﻥ ﺑﻬﺶ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﮔﻮشت ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﻥ.
ﻋﻠﺖ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﺵ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻮﺩﻩ
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺗﮑﻪ ﺗﮑﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ..
اینطوری شهید دادیم و حالا بعضیامون راحت پای کانالهای ماهواره نشستیم وصحنه های زننده رو تماشا میکنیم وگاهی با خانواده هم همراهی می کنیم ونمی دانیم یه روز همان شهيد رو می آرن تا توضیح بده به چه قیمتی چشم خود رو از گناه حفظ کرده وغصه ی دوستان هم اسارتی خود رو داشته وشهادت رو بجون خریده تا خود ودوستانش مبتلا به دیدن صحنه های زننده نشن….
وصیتنامه شهیدمجیدمحمودی
شهدا شرمنده ایم
به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روان پزشک پرسیدم: شما چطور میفهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟
روان پزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب میکنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک سطل جلوى بیمار میگذاریم و از او میخواهیم که وان را خالى کند. من گفتم: آهان فهمیدم. آدم عادى باید سطل را بردارد چون بزرگتر است.
روان پزشک گفت: نه، آدم عادى درپوش زیر آب وان را بر میدارد.
نتیجه:
۱- راه حل همیشه در گزینه های پیشنهادی نیست.
۲- در حل مشکل و در هنگام تصمیم گیری هدفمان یادمان نرود . در حکایت فوق هدف خالی کردن آب وان است نه استفاده از ابزار پیشنهادی.
٣- راه حل همیشه جلوی چشم نیست. مغز ما یک دینام هزار ولتی است که متاسفانه اکثرمان بیش از یک لامپ از آن استفاده نمی کنیم.
باید پذیرفت که در برخی از زندگیها قناعت، مفهوم غریبهای شده و در برخی از زندگیها هم توقعات به قدری بالا رفته که قناعت که گنج تمام ناشدنی است، از معنای حقیقی خود فاصله گرفته است.
نیازهای کاذب در زندگیها رسوخ کرده؛ نیازهایی که عدم پاسخگویی به آنها هیچ اتفاقی را در زندگی تولید نمیکند:
امسال باید مبلمان خانهام را نو کنم. پردۀ آن چنانی باید در خانه نصب کنم. تلویزیونlcd باید در خانه بیاورم. تلفن همراهم باید آن چنان باشد. در مهمانیهای ویژه؛ مثل عروسی نباید لباس تکراری بپوشم. مدل ماشینم را باید بالا ببرم. در مهمانیهایم باید چند نوع غذا باشد. دکوراسیون خانهام باید به روز باشد و … .
اینها همه نیازهای کاذبی است که اگر در خانه نباشد، هیچ اتفاق خاصی نمیافتد و در شب اول قبر هم کسی نخواهد پرسید که چرا دنبال اینها نرفتی؛ اما حالا که تبدیل شده به نیاز، من برای به دست آوردن آن دیگر شب و روز نمیشناسم و اگر آن را به دست نیاورم احساس کمبود میکنم.
وقتی این نیازها در عرصۀ چشم و همچشمی بیفتد، عطش انسان برای به دست آوردن آن دوصد چندان میشود. تأمین پول برای پاسخگویی به این نیازها لازمههایی دارد؛ مثل این که پدر باید دو شیفته کار کند و مادر هم باید شاغل شود؛ این هم یعنی کمگذاشتن از وقت تربیت فرزند و پرداختن به نیازهای کاذب.
[کتاب منِ دیگرِ ما]
استاد عباسی
خدا به حضرت نوح اجازه داد فقط «خانوادهی ایمانی» رو سوار کشتی کنه.
فقط «اهل ایمان».
هر کس که «اهل» بود رو سوار کُنه،
ولی هر کس «نا اهل» بود رو حق نداشت سوارِ کشتی کنه..
حتّی نوح اجازه نداشت همسر و پسرِ کافرش رو سوار کشتی کنه.
فقط «اهلِ ایمان».
قُلْنَا احْمِلْ فِیهَا مِن کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَ أَهْلَکَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ وَ مَنْ آمَنَ (هود/۴۰)
به نوح گفتیم: «از هر یک از انواعِ حیوانات، یک جفت در کشتی سوار کن. و همچنین خانواده ات را، مگر کسانی که قبلاً وعده هلاکشان داده شده (همسر و فرزند کافرت)؛و همچنین مؤمنان را!»
دقّت کنیم:
«قُلْنَا احْمِلْ فِیهَا… أَهْلَکَ… وَ مَنْ آمَنَ».
فقط اونهایی که «اهل» باشن، و فقط اونهایی که «مومن» باشن.
حتّی تو سوره مومنون میفرماید که به نوح گفتیم درباره «ظالمین» اصلاً حرفی نزن:
وَ لَا تُخَاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ (مومنون/۲۷)
ای نوح! اصلاً درباره ستمگران با من سخن مگو، که آنان همگی غرق خواهند شد.
حالا ما از این آیات چه درسی باید بگیریم؟
در این فتنههای آخرالزمان، که امواج سهمگینش داره همه رو غرق میکنه، و به صغیر و کبیر???? هم رحمی نمیکنه، ما باید به یه کشتیِ نجات پناه ببریم،و کدوم کشتی بهتر از کشتی نجاتِ امام حسین، که پیغمبر اکرم (ص) فرمود بر روی عرش خدا نوشته شده است:
️إنَّ الحُسَينَ مِصباحُ الهُدى وَ سَفينَةُ النَّجاةِ.
حسین چراغ هدایت، و کشتیِ نجات است.
امّا یادمون باشه که برای سوار شدن به این کشتی، باید «اهل» شد..
باید «ایمان» داشت. چون امام حسین (ع) هم مثل نوح، از بالای عرشه، از خانوادۀ ایمانیاش دستگیری میکنه، از اونهایی که «اهل» هستند.
باید خودمون رو به حوالیِ کشتی نجاتِ امام حسین برسونیم، و با «توبه و عمل صالح»، خودمون رو جزو «خانواده ایمانی» ثبت کنیم، تا ارباب از ما هم دستگیری کنه:
چون خداوند به ارباب شهیدان، فقط اجازۀ نجاتِ خانواده ایمانیاش رو داده:
«قُلْنَا احْمِلْ فِیهَا… أَهْلَکَ… وَ مَنْ آمَنَ»
و مراقب باشیم به سرنوشت پسر نوح دچار نشیم،که گفت من به کوه بلندی پناه میبرم و نجات پیدا میکنم. امّا قرآن میفرماید:
وَ حَالَ بَیْنَهُمَا الْمَوْجُ فَکَانَ مِنَ الْمُغْرَقِینَ (هود/۴۳) موج بین او و پدرش جدائی انداخت، و او در زمره غرق شدگان قرار گرفت!
حواسمون باشه!
«امواج گناه»، بین ما و امام حسین جدایی نندازه…
یک پیاز را به مدت یک هفته به همراه داشته باشین
صبح ها به محل کارتان ببرید
ظهر با دوستانتان که نهار میل می کنید در جیب کتتان
عصرها برای صرف عصرانه توی کیفتان
و غروبها هنگام پیاده روی در دست تان
آخر شبها هم زیر بالشتِ سرتان بگذارید
چیزی نیست !
فقط یک هفتهِ ناقابل است
بعداز گذشت این چند روز
شاهد بوی ناخوشایند و نامطلوبی میشوید
مراقب بعضی حرفها
بعضی رفتارها باشیم
گاهی رفتارای نامعقول ما مثل همین پیاز گندیده است
بد بو و ناشایسته
هرچی تکرارشون کنیم بوی نامطلوبش فقط بیشتر میشه
پیازای گندیده وجودتون رو دور بندازین
قابل توجه:
شمر نمازش را میخواند،
روزهاش را هم میگرفت،
آشکارا هم فسق و فجور نمیکرد،
و شاید اهل رشوه و ربا هم نبود…
معاویه و ابنزیاد و عمربنسعد هم همینطور…
یادمان باشد،
زیارت عاشورا که میخوانیم
وقتی رسیدیم به «وَ لَعنَ الله…»هایش؛
لحظه ای به خودمان گوشزد کنیم:
نکند این «لعنة الله…» شامل حال ما هم بشود؟
مایی که گاه خودمان را
“ارزانتر” از شمر و عمر و ابنزیاد میفروشیم…
جمله ای بس سنگین از شهید آوینی:
“کربلا"به رفتن نیست…
به شدن است …!
که اگر به رفتن بود!
شمر هم “کربلایی” است!
تلاشدر برابر مشکلات فقط باید تحمل کرد یا توکل همراه تلاش؟
به همراه توکل و امید به آینده
در مشکلات زندگی انسان نباید امید خود را از دست بدهد بلکه باید با توکّل به خداوند، همراه با کار و کوشش، امید به آینده داشته باشد. یقین داشته باشید که با کار و تلاش در هر عرصه ای قادر خواهید بود به موفقیت دست یابید.
امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: «أَ يَعْجِزُ أَحَدُكُمْ أَنْ يَكُونَ مِثْلَ النَّمْلَةِ فَإِنَّ النَّمْلَهَ تَجُرُّ إِلَى جُحْرِهَا» (1) آیا هر یک از شما عاجزتر و ناتوان تر از مورچه هستید! به درستی که مورچه غذا و آذوقه خود را به خانه اش می کشد. مطمئن باشید با همین امید و تلاش و توکل می توانید به موقعیت های بهتری دست پیدا کنید.
حضرت علی (علیه السلام) می فرماید : « مَن توکّل علی اللهِ تَسَهَّلت له الصِّعاب »(2) کسی که به خدا توکّل کند سختی ها برایش آسان می شود. مولوی در مثنوی چه خوب سروده است:
گر توکّل می کنی بر کار کن کشت کن پس تکیه بر جبّار کن
توکل این است که انسان امید به خداوند داشته باشد ولی معنای آن این نیست که از امور دیگر غافل بماند و به دنبال اسباب دیگر که دخیل در کار و رونق آن هست نرود.
〰〰〰〰〰〰〰
پی نوشت:
1.کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم ، ج5، ص79.
2.آمدی ، عبد الواحد بن محمد ، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول ، 1366ش ، حدیث 3886.
ما ادّعا میکنیم که:
«اسلام جامعترین دین، و دینِ همه بشریت است.»
پس باید این دین رو به همه عالم معرّفی کنیم.
از طرفی..
اوّلین عاملِ ارتباط با مردم، تکلّم و صحبت کردن است.
این، زبان و نحوه صحبت کردنِ ماست که شخصیتِ ما رو به دیگران معرّفی میکنه.
شخصیت یه بچّه مسلمون، با حرف زدنش مشخص میشه.
بخاطر همین، قرآن به همه مسلمونا دستور میده که با مردم با خوشرویی برخورد کنند:
قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا (بقره/83)
با همه مردم زیبا سخن بگوئید.
دقّت کنیم
قرآن نمیفرماید:
«قُولُوا لِلمُسلِمینَ حُسْنًا»
نمیگه فقط با مسلمونا خوب حرف بزن،
یا فقط با شیعیان و محبّین اهلبیت مؤدبانه حرف بزن.
نه!
بلکه قرآن میفرماید:
«قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا»
یعنی با همهی مردم، مسلمون و غیر مسلمون، برخورد خوبی داشته باش.
اینطوریه که ما میتونیم مردم رو به دین علاقمند کنیم.
با نحوه برخوردمون با دیگران.
ﺍﻧﮕﺸﺘﻬﺎﯼ ﺩﺳﺘﻤﺎﻥ ﯾﮑﯽ ﮐﻮﭼﮏ ، ﯾﮑﯽ ﺑﺰﺭﮒ، ﯾﮑﯽ ﺑﻠﻨﺪ، ﯾﮑﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ
ﯾﮑﯽ ﻗﻮﯼ، ﯾﮑﯽ ﺿﻌﯿﻒ …
ﺍﻣﺎ ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ،
ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﻟﻪ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ،
ﻭ ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺗﻌﻈﯿﻢ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ …
ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﻭ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
ﮔﺎﻩ ﻣﺎ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺑﻮﺩﯾﻢ , ﻟﻬﺶ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ
ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﭘﺎﯾﯿﻨﺘﺮ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﺘﯿﻢ …
ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ،
ﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﻨﺪﻩ ﻣﺎﺳﺖ ,
ﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﺎ ،
ﺧـــــﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ
ﺁﻓﺮﯾﺪ …
ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ،
ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻟﺬﺕ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ ﻣﯿﻔﻬﻤﯿﻢ …
پوریاى ولى، مردى بود قوى، قدرتمند و معروف.
با تمام پهلوانان معروف زمان کشتى گرفت و پشت همه را به خاک رسانید.
زمانى که به اصفهان رسید، با پهلوانان اصفهان هم کشتى گرفت و همه را به خاک انداخت.
از پهلوانان شهر درخواست کرد بازوبند پهلوانى مرا مُهر کنید، همه مُهر کردند جز رئیس پهلوانان شهر که با پوریا هنوز کشتى نگرفته بود.
گفت من با پوریا کشتى مى گیرم، اگر پشتم را به خاک رسانید بازوبندش را مُهر مى کنم.
قرار کشتى را روز جمعه در میدان عالى قاپو گذاشتند تا مردم جاى تماشاى آن کشتى کم نظیر را داشته باشند.
پوریای ولی، شب جمعه پیرزنى را دید حلوا خیر مى کند و با لحنى ملتمسانه مى گوید از این حلوا بخورید و دعا کنید خداوند حاجت مرا بدهد.
پوریا پرسید مادرم، حاجت تو چیست؟
گفت پسرم در رأس پهلوانان این شهر است، بناست فردا با پوریاى ولى کشتى بگیرد.
او نان آور من و زن و فرزند خود است، اقوامى داریم که به آنها هم کمک مى کند.
مى ترسم با شکست او، حقوقش قطع شود و معیشت ما دچار سختى و مضیقه گردد.
پوریاى ولى همان وقت نیت کرد به جاى آنکه پشت پهلوان معروف اصفهان را به خاک برساند، پشت نفس را به خاک اندازد.
بر این نیت بود تا با آن کشتى گیر روبرو شد.
وقتى به هم پیچیدند، دید با یک ضربه مى تواند او را به خاک اندازد ولى به صورتى کشتى گرفت که پشتش به خاک رسید تا نان جمعى قطع نشود و علاوه دل آن پیرزن شاد گردد و خود هم نصیبى از رحمت خدا شامل حالش شود.
نامش در تاریخ پهلوانى به عنوان انسانى والا، جوانمرد، با فتوت و با گذشت ثبت شد و امروز قبرش در گیلان زیارتگاه اهل دل است.
منابع:
1. جامع النورین مشهور به انسان، اسماعیل سبزواری، صفحه 234
2. توبه آغوش رحمت، حسین انصاریان، صفحه 131
برای تلاوت قرآن در مراتب مختلف مراقبه ، آداب خاصی هست.
در مرتبه اول مراقبه که کلام ما در آن است ، لازم است سالک به هنگام تلاوت قرآن آداب زیر را که از آیات و روایات بر می آید ، مراعات کند.
درحال طهارت ، و با وضو به تلاوت قرآن بپردازد.
در حالی که مسواک کرده است قرآن را تلاوت کند.
با صوت زیبا تلاوت کند.
به هنگام تلاوت قرآن گریه کند ، یا حالت گریه داشته باشد.
با جهر متوسط بخواند ، نه با صدای آهسته باشد ، و نه باصدای بسیار بلند.
در حال تلاوت ، با ادب و با طمٱنینه ، و رو به قبله باشد ، چه نشسته و چه ایستاده ، و اگر نشسته می خواند ، چهار زانو ننشیند و تکیه نکند.
از روی (مصحف) تلاوت کند ، که نگاه در “مصحف “و تلاوت از روی آن حساب خاصی دارد ، و در روایات روی این موضوع تاکید به عمل آمده است …….
قبل از شروع به تلاوت قرآن استعاذه کند ، و سپس “بسم الله الرحمن الرحیم” بگوید و بعد به تلاوت بپردازد ، تا با حفظ خدای متعال از دخالتهای شیطانی محفوظ بماند….
ترتیل را مراعات نماید. و ترتیل عبارت از این است که حروف و کلمات را روشن ادا کند ، و وقفها را رعایت نماید……
به هنگام تلاوت قرآن به چیز دیگری فکر نکند ، و متوجه آیات قرآن باشد.
تدبر در آیات قرآن بکند………
حق آیات را مراعات نماید…….
از امام صادق سلام الله علیه نقل شده که فرمودند: به هنگام تلاوت قرآن وقتی به آیه ای رسیدی که در آن ذکر بهشت به میان آمده است ، از خدا بهشت را بخواه ، و وقتی به آیه ای رسیدی که در آن ذکر آتش به میان آمده است، به خدا پناه ببر از آتش
منبع ؛ کتاب مقالات جلد۳ ، صفحه ۱۰۷ ،حضرت استاد آیت الله محمد شجاعی’رضوان الله علیه
بسم الله الرحمن الرحیم
مناجات با حضرت حق خودبهخود باید شیرین و جذاب باشد ولی گاهی انسان بیمار میشود و حلاوت_مناجات را درک نمیکند (مانند کسی که سرما میخورد و بوی خوش را حس نمیکند). حضرت سید الساجدین علیه السلام در بخشی از دعای ارزشمند ابیحمزة به 10 منشأ مهمی که ممکن است این بیماری را به وجود آورده باشد، اشاره فرمودهاند که عبارت است از:
۱.کوچک شمردن حقوق الاهی (لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي مُسْتَخِفا بحقک)
۲.اعراض کردن و قهر کردن با خداوند(لَعَلَّكَ رَأيْتَنِي مُعْرِضا عَنْك)
۳.مبتلا شدن به کذب که احتمالا منظور دروغگویی با خود و خدای خود است(لَعَلَّكَ وَجَدْتَنِي فِي مَقامِ الكاذِبِينَ)
۴.كفران نعمتهاي الاهي (لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي غَيْرَ شاكِرٍ لِنَعْمائِك)
۵.فاصله گرفتن از مجالس و محافل علما (لَعَلَّكَ فَقَدْتَنِي مِنْ مَجالِسِ العُلَماءِ)
۶.غفلت (لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي فِي الغافِلِين) که احتمالا منظور غفلت از خداوند و نشانههای او است،
۷.انس گرفتن با محافل لغو و بیهوده (لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي آلِفُ مَجالِسَ البَطَّالِين)
۸.گناهانی که موجب میشوند خداوند علاقهای به شنیدن صدای انسان نداشته باشد (لَعَلَّكَ لَمْ تُحِبَّ أَنْ تَسْمَعَ دُعائِي)
۹.گناه (لَعَلَّكَ بِجُرْمِي وَجَرِيرَتِي كافَيْتَني)
۱۰.نداشتن حیا (لَعَلَّكَ بِقِلَّةِ حَيائِي)
ان شاالله خداوند بیماریهای درونی و برونی ما را شفا بدهد و همه ما را شایسته مناجات با خودش بکند.
می گویند با هر کس باید مثل خودش رفتار کرد!
شما گوش نکنید . . .
چون اگر چنین بود ،
از منش و شخصیت هیچکس،
چیزی باقی نمی ماند !
هر کس، هرچه به سرت آورد ،
فقط خودت باش …
نگذار برخورد نادرست آدمها ،
"اصالت و طبیعت” تو را خدشه دار کند
اگر جواب هر جفایی ، بدی بود ؛
که داستان زندگی ما،
خالی از ؛ آدمهای خوب می شد …
"رنج نبايد تو را غمگين كند”
اين همان جايی ست كه اغلب مردم اشتباه ميكنند…
رنج قرار است تو را هوشيار تر كند, چون انسانها زمانی هوشيارتر ميشوند كه زخمی شوند، رنج نبايد بيچارگی را بيشتر كند.
رنجت را تنها تحمل نكن, رنجت را درک كن,
اين فرصتی ست براى بيداری,
وقتی آگاه شوی
بيچارگی ات تمام ميشود…
اگر كه به جاى محبتی كه به كسی كرديد از او بی مهری ديده ايد, مأيوس نشويد,
چون برگشت آن محبت را از شخص ديگری, در زمان ديگری, در رابطه با موضوع ديگری خواهيد گرفت.
شک نكنيد!
اين قانون كائنات است.
ﯾﻪ ﭘﺴﺮ ﻭ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ،
ﭘﺴﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﯾﻪ ﺳﺮﯼ ﺗﯿﻠﻪ ﻭﺩﺧﺘﺮﭼﻨﺪﺗﺎﯾﯽ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﺩﺍﺷﺖ،
ﭘﺴر ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﻫﻤﻪ ﺗﯿﻠﻪ ﻫﺎﻣﻮ ﺑﻬﺖ ﻣﯿﺪﻡ وﺗﻮ هم ﻫﻤﻪ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽﻫﺎﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻩ، ﺩﺧﺘﺮ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩ …
ﭘﺴﺮ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﻭ زیباترین ﺗﯿﻠﻪ ﺭﻭ یواشکی برداشت و ﺑﻘﯿﻪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﺩﺍﺩ،
ﺍﻣﺎ: ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﻫﻤﻮﻥ ﺟﻮﺭﮐﻪ ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽﻫﺎ روﺑﻪ ﭘﺴﺮﮎ ﺩﺍﺩ.
اوﻥ ﺷﺐ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﺧﻮﺍﺑﯿد و تمام شب خواب بازی با تیله های رنگارنگ رو دید…
اما: پسرﮐﻮﭼﻮﻟﻮ تمام شب نتوﻧﺴﺖ ﺑﺨﻮﺍﺑﻪ، ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﮐﻪ حتما ﺩﺧﺘﺮک ﻫﻢ ﯾﻪﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﺯ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽﻫﺎﺷﻮ ﻗﺎﯾﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺭﻭ ﺑﻬﺶ ﻧﺪﺍﺩﻩ…
ﻋﺬﺍﺏ ﻣﺎﻝ ﻛﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺻﺎﺩﻕ ﻧﯿﺴﺖ…وﺁﺭﺍﻣﺶ از آن ﻛﺴانی ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺻﺎﺩقند و اصولی.
ﻟﺬﺕ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﺎﻝ ﻛﺴﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ افراد صادﻕ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﻛﻨﺪ، از آن ﻛﺴانیست ﻛﻪ ﺑﺎ ﻭﺟﺪﺍﻥ ﺻﺎﺩﻕ و اصولی ﺯﻧﺪﮔﯽ می کنند.
تنها غرور است
که انسانیت را به باد
میدهد.
ما از مشتی خاکیم
وبه آن برمیگردیم
تا میتوانی دستی بگیر
که وقتی خاک شدی
خاکی پاک باشی
و دستی تورا مشت کند
وپای درختی بریزد
آیت الله حق شناس (ره) :
اين هم يك مشوق براى شما تا بدانيد كه قرائت قرآن با خون و رگ شما می آميزد. درباره ى شيطان گفته شده است كه «ان الشيطان ليجرى من ابن آدم مجرى الدم» يعنى شيطان از راه دوران دم وارد خون می شود و قلب را وسوسه می كند. اما اين جوانى كه قرائت قرآن كرده است و كتاب بارى تعالى با خونش ممزوج شده است، شيطان چگونه می تواند او را وسوسه كند؟!
«دامادی انسان، آن روزی است که انسان را پس از شستوشو و - غسل آنهم با سدر و کافور- و پوشاندن لباس سفید ( کفن) روی دست میگیرند و از هر طرف صدا میزنند «لا اله الا الله» اگر آن روز خدای بزرگ به من اجازه دهد سر از تابوت بیرون میآورم و خطاب به مردم میگویم: مردم! قدر ـ لا اله الا الله ـ را بدانید، ولی حیف که خدا چنین اجازهای را نمیدهد!» فردای قیامت مردم دوست دارند به دنیا برگردند و یک «لا اله الا الله» بگویند و بمیرند.
همیشه دعای من این است: «« رَبّنا لا تُزِع قُلوُبَنَا بَعدَ اِذ هَدَیتَنا وَ هَب لَنا مِن لَدُنکَ رَحمَةً اِنّکَ اَنتَ الوَهّاب»»؛ پروردگارا، پساز آنکه ما را هدایت کردی، دلهایمان را دستخوش انحراف مگردان و از جانب خود، رحمتی بر ما ارزانی دار که تو بخشایشگری.
انسان باید عادت به ذکری داشته باشد که در مواقع حساس مرگ و انتقال از این عالم، بتواند طبق عادت همیشگی آن ذکر را بگوید.
به زیارت هیچ امامی مشرف نشدم مگر آن که اولین سؤال و حاجت من از آن امام، این بود که در حال احتضار و مرگ مرا یاری نماید و دستم را بگیرد.
برای بدست آوردن دل کسی که دوستش داری …
آنطور که هستی باش
صداقت مؤثرترین تیری است که به قلب هدف مینشیند
هدفت را با نقشههای جوراجور آلوده مکن
خودت باش …
نه آنطور که فکر می کنی او می خواد …
کوشا باش، نه مصر
افتاده باش، نه ذلیل
شوخ باش، نه مسخره
آزاده باش، نه سرکش
مطمئن باش، نه ساده
از خود، راضی باش… نه از خود راضی …
صبور باش، نه در کمین
آن وقت خواهی دید که کلید دلش را در دست خود خواهی داشت …