«قرآن.. | ظاهر و باطن...» |
?شبی از شبها، شاگردی در حال
عبادت و تضرع و گریه و زاری بود.
در همین حال مدتی گذشت، تا آنکه استاد خود را، بالای سرش دید، که با تعجب و حیرت؛ او را، نظاره می کند‼️
?استاد پرسید :برای چه این همه ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی⁉️
شاگرد گفت : برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم، و برخورداری از لطف خداوند!!!
?استاد گفت : سوالی می پرسم ، پاسخ ده؟
شاگرد گفت : با کمال میل؛ استاد.
استاد گفت : اگر مرغی را، پروش دهی هدف تو از پرورشِ آن چیست?
شاگرد گفت: خوب معلوم است استاد؛ برای آنکه از گوشت و تخم مرغ آن بهره مند شوم .
?استاد گفت: اگر آن مرغ، برایت گریه و زاری کند، آیا از تصمیم خود، منصرف خواهی شد⁉️
شاگردگفت: خوب راستش نه…!نمی توانم هدف دیگری از پرورش آن مرغ، برای خود، تصور کنم!
?استاد گفت: حال اگر این مرغ ، برایت تخم طلا دهد چه؟ آیا باز هم او را، خواهی کشت، تا از آن بهره مند گردی⁉️
شاگرد گفت : نه هرگز استاد، مطمئنا آن تخمها، برایم مهمتر و با ارزش تر ، خواهند بود❗️
?استاد گفت :
?پس تو نیز؛ برای خداوند، چنین باش!
همیشه تلاش کن، تا با ارزش تر از جسم
گوشت ، پوست و استخوانت؛ گردی.
?تلاش کن تا آنقدر برای انسانها، هستی و کائنات خداوند، مفید و با ارزش شوی تا مقام و لیاقتِ توجه، لطف و رحمتِ او را، بدست آوری .
?خداوند از تو گریه و زاری نمی خواهد!
?او، از تو
✅حرکت،
✅رشد،
✅تعالی،
✅و با ارزش شدن
را می خواهد و می پذیرد،
نه ابرازِ ناراحتی و گریه و زاری را…..!
سلام بسیار نکات جالب و اموزنده ای در پند استاد بود متشکرم استفاده نمودم.
فرم در حال بارگذاری ...