«دعای غیر مستجاب نداریم!نکاتی پیرامون حق تلاوت قرآن کریم...»
4ام بهمن 1395

پول با برکت..

536 کلمات   موضوعات: داستان کوتاه

مردي حضور رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم شرفياب شد، ديد پيراهن آن حضرت كهنه و فرسوده شده است . رفت دوازده درهم فرستاد كه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم پيراهني بخرد. 

حضرت پول را به اميرالمومنين عليه السلام داد و فرمود: (براي من پيراهني خريداري كن .) 

علي عليه السلام مي گويد: بازار آمدم ، پيراهني به دوازده درهم خريدم و حضور رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم آوردم . 

حضرت نگاهي به آن نمود و فرمود: (پيراهني غير از اين مي خواهم . به نظرت مي رسد كه فروشنده ، معامله را اقاله مي كند؟)

عرض كردم : نمي دانم !

حضرت فرمودند: برو ببين !

نزد فروشنده آمدم و گفتم : رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم از پوشيدن اين پيراهن ابا و كراهت دارد و مي خواهد پيراهني ارزانتر بپوشد.

او معامله را اقاله كرد و دوازده درهم را داد. حضور رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم برگشتم و براي خريد پيراهن با هم به بازار رفتيم . در راه به كنيزي برخورديم كه در كناري نشسته و گريه مي كند. 

پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به او فرمود: چه شده كه گريه مي كني ؟

كنيز گفت : اهل منزلم چهار درهم به من براي خريد جنسي دادند و آن پول گم شد و من جراءت رفتن به منزل را ندارم . حضرت چهار درهم از دوازده درهم را به او داد و فرمود: (به منزل برگرد.

حضرت راه بازار را در پيش گرفت، پيراهني به چهار درهم خريداري نمود، پوشيد و خداوند را حمد كرد. 

از بازار درآمد. مرد برهنه اي را ديد كه مي گويد: 

هر كه مرا بپوشاند خداوند او را از لباس بهشت بپوشاند. 

پيراهني را كه خريده بود از تن بيرون آورد و به مرد بي لباس داد و دوباره به بازار برگشت و پيراهن ديگري با چهار درهم باقيمانده خريد و در بر كرد. خداي را حمد نمود و روانه منزل شد. بين راه همان دختربچه كنيز را ديد كه در كنار معبر نشسته . حضرت فرمود: 

چرا به منزلت نرفتي ؟

پاسخ داد: بيرون آمدنم از منزل به طول انجاميده و مي ترسم كه مرا بزنند.

حضرت فرمود: پيشاپيش من برو و مرا به منزلت راهنمايي كن .

حضرت در منزل رسيد، به صداي بلند فرمود: 

سلام بر شما اي اهل خانه .

پاسخ ندادند. دوباره سلام نمود، پاسخ ندادند، در مرتبه سوم پاسخ دادند كه : السلام عليك يا رسول الله !

حضرت فرمودند: چرا در مرتبه اول و دوم جواب نداديد؟ 

عرض كردند: جواب نداديم تا مكرر صدايت را بشنويم .

حضرت فرمودند: اين دختر بچه دير آمده است ، او را مؤاخذه ننماييد.

گفتند: ما او را به احترام آمدن شما آزاد نموديم.

رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم خداي را حمد نمود و فرمود: 

(من دوازده درهمي را از اين پربركت تر نديده ام كه دو برهنه را پوشاند و بنده اي را آزاد نمود.)

ملاحظه مي كنيد كه پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله و سلم اين دوازده درهم را پربركت خوانده ، از اين نظر كه آن پول كم ، اثر زياد گذارد و منشاء خير متعدد گرديد. 

پس اگر مالي منشاء خير بيش از حد عادي شود، مي توان گفت آن مال با بركت است .

امالي صدوق ، ص 144. 

شرح و تفسير دعاي مكارم الاخلاق ، ج 3، ص 279

کلیدواژه ها: داستان کوتاه
توسط نسیم   , در 06:43:15 ب.ظ


فرم در حال بارگذاری ...