صفحات: << 1 ... 17 18 19 ...20 ...21 22 23 ...24 ...25 26 27 ... 31 >>
13ام مهر 1396
دیدن این همه تفاوتها و ناهنجاریها، چگونه نظام را اسلامی بدانیم؟
پاسخ:
اولاً معنای نظام اسلامی آن نیست که تمام افراد جامعهاش عادل باشند، بلکه نظام اسلامی آن است که قوانین و مدیرانش اسلامی باشند.
مسافرت خوب آن است که ماشین سالم و راننده ماهر باشد تا مسافرین را به مقصد برساند، نه آن که تمام مسافران بی مسئله باشند. هیچ کس در هیچ سفری برای سوار شدن به اتوبوس و قطار و هواپیما، تک تک مسافران را بررسی نمیکند، بلکه به سلامتی وسیله و مهارت راننده میاندیشد.
در آیه 102 سوره بقره میخوانیم که در زمان حضرت سلیمانعلیه السلام (پیامبر معصومی که حکومتش هدیهای الهی بود)، گروهی به جای پیروی از آن حضرت، پیرو شیطان بودند: «واتّبعوا ما تتلوا الشیاطین علی ملک سلیمان»
ثانیاً عدالت همه جا به معنای تساوی نیست. پزشک عادل، پزشکی نیست که به همه بیماران یک نوع دارو بدهد، معلّم عادل، معلّمی نیست که به همه دانشآموزان یک نمره بدهد، بلکه این تساوی، کمال بی عدالتی است.
مگر سلّول چشم با سلّول استخوان پا یکسان است؟ مگر برگها، میوهها، کوهها، دشتها، معدنها، جنگلها، کرات آسمانی، کهکشانها، رنگها، نژادها و… یکسانند؟!
آری، تفاوت دو نوع است: گاهی حکیمانه و بر حق است و گاهی تبعیض و ناحقّ.
اختلافات گاهی بر اساس ظلم است که باید با تمام قدرت جلوی آن را گرفت. سرمایههایی را که با زد و بند، کمفروشی، احتکار، توطئه، اختلاس، سرقت، ربا و امثال آن جمع شده است، باید از حلقوم متجاوزان بیرون کشید.
امّا گاهی تفاوت و اختلافی که در اثر کار، هنر، تخصص، مدیریت، ابتکار و امثال آن پیدا میشود، چنانچه حقوق واجب الهی آن (خمس و زکات و…) پرداخت شود، مانعی ندارد. اگر بخواهیم حق ابتکار و هنر و کار و تخصّص را نادیده بگیریم، جامعه راکد میماند و رشدی ندارد.
منبع:
پرسش های مهم پاسخ های کوتاه
نویسنده : حاج شیخ محسن قرائتی
جلد 1،ص 50
۱.ضعف باورها و اعتقادات مذهبی خود والدین
۲.بی اهمیتی و غفلت از مسئله تربیت دینی فرزندان در اثر مشغله زیاد والدین
۳.توسعه تفكر رفاه طلبی بیش از حد در مسائل مادی و در نتیجه كم رنگ شدن باورهای مذهبی
۴.ایجاد شبهه و تردید نسبت به مفاهیم مذهبی و انتقال خواسته یا ناخواسته آن به فرزندان
۵.عدم هماهنگی بین گفتار و عمل والدین نسبت به ارزش ها و رفتارهای مذهبی
۶.استفاده از شیوه های نامناسب در تربیت دینی فرزندان
۷.عدم آگاهی خانواده ها از شیوه های موثر تربیت دینی فرزندان
۸.عدم توانمندی والدین درپاسخ گویی به شبهات دینی فرزندان
۹.عدم توجه و وقت كافی والدین در رفت و آمدهای خانوادگی
۱۰.عدم توجه و وقت كافی والدین در معاشرت كودكان و نوجوانان با دوستان هم سال
۱۱.وجود جو تمسخر آمیزنسبت به افراد مذهبی در بعضی خانواده ها
۱۲.دسترسی آسان نوجوانان و جوانان به فیلم های مبتذل و عدم نظارت والدین برآنها
۱۳.تجربه های تلخ از نماز یا محیط مذهبی
از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:
سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟
▪️در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام
امان از شام !
در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
▪️1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله مینمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل میزدند.
▪️2.سرهای شهداء را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمههایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگهداشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه میآوردند و با سرها بازی میکردند، و گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم سُتوران قرار میگرفت.
▪️3.زنهای شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامهام افتاد و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامهام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
▪️4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند: «ای مردم! بکُشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!»
▪️5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها میگفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و …) کشتند و خانههای آنها را ویران کردند . امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید.
▪️6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
▪️7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شبها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر میبردیم…
⚫️صلی الله علیک یا سیدالساجدین ، الامام العارفین،زین العابدین..
برگرفته از: تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی
سؤال: چرا خدا به ستمگران و گنهکاران مهلت مىدهد؟
پاسخ: سازمان آب و برق، به تمام منازل آب و برق مىرساند، این صاحبان منازلند که مىتوانند از این آب و برق استفاده صحیح کنند یا نادرست.
خداوند انسان را آزاد و مختار آفرید و همه گونه امکان رشد را در اختیار او گذاشت، اگر انسان با علم و آگاهى راه بدى را انتخاب کرد، مقصّر خود اوست.
امّا چرا خداوند جلوى چنین انسانهایى را نمىگیرد، زیرا:
اگر همین که انسان بناى ناسزا و دروغ گفتن داشت، خداوند او را لال کند و همین که بناى سیلى زدن به مظلوم داشت، دست او فلج شود، همین که بناى نگاه بد داشت چشمش کور شود و … آیا این انسان که از روى ناچارى خلاف نکرده، قابل ستایش است؟ ارزش انسان زمانى است که با اختیار خودش، آزادانه و آگاهانه کارى را انجام دهد و یا از خلافى دست بردارد.
اگر دست انسانى را با طناب بستند و از جیب او پول درآوردند و خرج کردند، نمىتوان گفت آن دست بسته، مرد سخاوتمندى است و اگر مرد نابینایى، به نامحرم نگاه نکرد، نمىگویند چه انسان پاکى.
آرى، خداوند مىخواهد انسانها آزاد باشند تا خود راه خیر و خوبى یا راه شرّ و بدى را انتخاب نمایند و عمل کنند.
پرسش هاى مهم، پاسخ هاى کوتاه(تمثیلات)، ص: 47
قاتلان کربلا “کم خطرترین” دشمنان امام حسین(ع)
حسین(ع) سه گروه دشمن دارد؛ دسته اول آنان که او را کشتند. این دسته کم خطرترین دشمنان هستند، چون تنها جسم امام را که محدود بود، کشتند. دسته دوم آنان که تلاش کردند آثار امام را محو کنند؛ قبر امام را ویران کردند و از آمدن زائران جلوگیری کردند و کسانی که در اطراف قبر آن حضرت زندگی میکنند را مورد آزار و اذیت قرار دادند. خطر این دسته بیشتر از دسته اول است، ولی نتوانستند کاری از پیش ببرند».
▪️«ولی دسته سوم که خطرناکترین دشمنان آن حضرت هستند، آنانند که کوشیدند اهداف امام حسین(ع) و ابعاد انقلاب حسینی را تحریف کنند و آن را ابزار کسب و درآمد قرار دهند و بهره برداریهای بیارزش از آن کنند و یا آن را مورد سوء استفاده برای منافع شخصی قرار دهند. اینان تلاش کردند بالاترین بُعد حسینی یعنی هدف نهضت حسینی را از بین ببرند.
من از خودم و شما سؤال میکنم ما از روز عاشورا چه بهره ای بردهایم؟ چه سودی به دست آوردهایم؟ چه استفادهای در عرصه عمومی و چه استفادهای در زمینه فردی بردهایم؟ اگر استفاده نبرده باشیم و تنها گریه کرده باشیم من به شما خبر می دهم که این کار سودی ندارد؛ ما از کدام دسته هستیم؟ از کسانی که گریه میکنند و حسین را میکشند؟»
▪️«روشن است که امام حسین(ع) الان نیست تا کسی او را بکشد، ولی چیزی گرانبهاتر و مهمتر از خود امام حسین(ع) در دستان ماست: کرامت امت حسین، مقدسات حسین. اگر ما گریه کنیم ولی در عین حال برای تضعیف اهداف امام حسین(ع) تلاش کنیم؛ اگر گریه کنیم و در صف باطل باشیم؛ اگر گریه کنیم ولی گواهی دروغ بدهیم؛ اگر گریه کنیم ولی به دشمنان کمک کنیم و به اختلاف و تفرقه در جامعه خود دامن بزنیم؛ اگر گریه کنیم ولی گناهانمان بیشتر شود، در این صورت ما گریه میکنیم ولی در عین حال حسین را نیز میکشیم زیرا تلاش میکنیم هدف حسین را از بین ببریم که گرانبهاتر از خود اوست. ان شاء الله که ما از این دسته نیستیم».
منبع: کتاب سفر شهادت،گفتارهای امام موسی صدر دربارۀ قیام عاشورا و ابعاد و نتایج و پیامدهای این نهضت
برگرفته از کانال دلنوشته های یک طلبه
محرم در راه است
خوش بحال کسانی که
هم زنجیر میزنند !!
و هم زنجیری از پای گرفتاری باز میکنند ..
هم سینه میزنند !!
و هم سینه ی دردمندی را از غم و آه نجات میدهند ..
هم اشک میریزند !!
و هم اشک از چهره ی انسانی پاک میکنند ..
هم سفره می اندازند !!
هم نان از سفره کسی نمیبرند …
آنوقت با افتخار میگویند :
” یاحسین “
ما ادّعا میکنیم که:
«اسلام جامعترین دین، و دینِ همه بشریت است.»
پس باید این دین رو به همه عالم معرّفی کنیم.
از طرفی..
اوّلین عاملِ ارتباط با مردم، تکلّم و صحبت کردن است.
این، زبان و نحوه صحبت کردنِ ماست که شخصیتِ ما رو به دیگران معرّفی میکنه.
شخصیت یه بچّه مسلمون، با حرف زدنش مشخص میشه.
بخاطر همین، قرآن به همه مسلمونا دستور میده که با مردم با خوشرویی برخورد کنند:
قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا (بقره/83)
با همه مردم زیبا سخن بگوئید.
دقّت کنیم
قرآن نمیفرماید:
«قُولُوا لِلمُسلِمینَ حُسْنًا»
نمیگه فقط با مسلمونا خوب حرف بزن،
یا فقط با شیعیان و محبّین اهلبیت مؤدبانه حرف بزن.
نه!
بلکه قرآن میفرماید:
«قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا»
یعنی با همهی مردم، مسلمون و غیر مسلمون، برخورد خوبی داشته باش.
اینطوریه که ما میتونیم مردم رو به دین علاقمند کنیم.
با نحوه برخوردمون با دیگران.
آیت الله العظمی جوادی آملی(حفظه الله)
ما اگر خواستیم ببینیم این درسی که به ما دادند عالِم شدیم یا نه، این دو نشان دارد؛ یک نشانِ ظاهری که یعنی اگر ما توانستیم خوب تدریس بکنیم یا خوب تألیف بکنیم معلوم میشود این مطلب را فهمیدهایم؛
ولی یک نشان باطنی دارد که بسیار عمیق است و آن این است که اگر مطلبی را فهمیدیم عالِم شدیم، اگر عالِم شدیم میشویم وَزین، سنگین، باوقار، متواضع؛
نه بیجا حرف میزنیم، نه بیجا کار انجام میدهیم. طرز نشستن ما، خوابیدن ما، گفتار ما، رفتار ما ادیبانه است. یعنی مؤدّب مینشینیم، مؤدّب حرف میزنیم، مؤدّب غذا میخوریم، ادبِ دینی داریم.
در تمام شئون زندگی علم، آدم را سنگین میکند حرفِ سبک نمیزنیم، حرف سبک گوش نمیدهیم، نوشتههای سبک نداریم، نوشتههای سبک را نمیخوانیم، حرفِ سنگین برای انسانِ سنگین است.
منبع:پایگاه اطلاعرسانی بنیاد معارف وحیانی اسراء
یکی از متاهل ها گفت :زن مانندکفش می باشد ومرد میتواند هروقت سایز مناسب خودش را پیدا کرد،آن را عوض کند
حاضران به حکیمی که میانشان بود نگاه کردند واز او پرسیدند :نظرت درمورد این سخن چیست ؟
گفت :حرف این آقا کاملا درسته
زن مانند کفش می ماند در ذهن کسی که خودش را پا می بیند ومانند تاج است در ذهن کسی که خودش را پادشاه می بیند
ﺍﻧﮕﺸﺘﻬﺎﯼ ﺩﺳﺘﻤﺎﻥ ﯾﮑﯽ ﮐﻮﭼﮏ ، ﯾﮑﯽ ﺑﺰﺭﮒ، ﯾﮑﯽ ﺑﻠﻨﺪ، ﯾﮑﯽ ﮐﻮﺗﺎﻩ
ﯾﮑﯽ ﻗﻮﯼ، ﯾﮑﯽ ﺿﻌﯿﻒ …
ﺍﻣﺎ ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ،
ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﻟﻪ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ،
ﻭ ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺗﻌﻈﯿﻢ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ …
ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﻭ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
ﮔﺎﻩ ﻣﺎ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺑﻮﺩﯾﻢ , ﻟﻬﺶ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ
ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﭘﺎﯾﯿﻨﺘﺮ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﺮﺳﺘﯿﻢ …
ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ،
ﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﻨﺪﻩ ﻣﺎﺳﺖ ,
ﻧﻪ ﮐﺴﯽ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﺎ ،
ﺧـــــﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ
ﺁﻓﺮﯾﺪ …
ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ،
ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻟﺬﺕ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ ﻣﯿﻔﻬﻤﯿﻢ …
پوریاى ولى، مردى بود قوى، قدرتمند و معروف.
با تمام پهلوانان معروف زمان کشتى گرفت و پشت همه را به خاک رسانید.
زمانى که به اصفهان رسید، با پهلوانان اصفهان هم کشتى گرفت و همه را به خاک انداخت.
از پهلوانان شهر درخواست کرد بازوبند پهلوانى مرا مُهر کنید، همه مُهر کردند جز رئیس پهلوانان شهر که با پوریا هنوز کشتى نگرفته بود.
گفت من با پوریا کشتى مى گیرم، اگر پشتم را به خاک رسانید بازوبندش را مُهر مى کنم.
قرار کشتى را روز جمعه در میدان عالى قاپو گذاشتند تا مردم جاى تماشاى آن کشتى کم نظیر را داشته باشند.
پوریای ولی، شب جمعه پیرزنى را دید حلوا خیر مى کند و با لحنى ملتمسانه مى گوید از این حلوا بخورید و دعا کنید خداوند حاجت مرا بدهد.
پوریا پرسید مادرم، حاجت تو چیست؟
گفت پسرم در رأس پهلوانان این شهر است، بناست فردا با پوریاى ولى کشتى بگیرد.
او نان آور من و زن و فرزند خود است، اقوامى داریم که به آنها هم کمک مى کند.
مى ترسم با شکست او، حقوقش قطع شود و معیشت ما دچار سختى و مضیقه گردد.
پوریاى ولى همان وقت نیت کرد به جاى آنکه پشت پهلوان معروف اصفهان را به خاک برساند، پشت نفس را به خاک اندازد.
بر این نیت بود تا با آن کشتى گیر روبرو شد.
وقتى به هم پیچیدند، دید با یک ضربه مى تواند او را به خاک اندازد ولى به صورتى کشتى گرفت که پشتش به خاک رسید تا نان جمعى قطع نشود و علاوه دل آن پیرزن شاد گردد و خود هم نصیبى از رحمت خدا شامل حالش شود.
نامش در تاریخ پهلوانى به عنوان انسانى والا، جوانمرد، با فتوت و با گذشت ثبت شد و امروز قبرش در گیلان زیارتگاه اهل دل است.
منابع:
1. جامع النورین مشهور به انسان، اسماعیل سبزواری، صفحه 234
2. توبه آغوش رحمت، حسین انصاریان، صفحه 131
برای تلاوت قرآن در مراتب مختلف مراقبه ، آداب خاصی هست.
در مرتبه اول مراقبه که کلام ما در آن است ، لازم است سالک به هنگام تلاوت قرآن آداب زیر را که از آیات و روایات بر می آید ، مراعات کند.
درحال طهارت ، و با وضو به تلاوت قرآن بپردازد.
در حالی که مسواک کرده است قرآن را تلاوت کند.
با صوت زیبا تلاوت کند.
به هنگام تلاوت قرآن گریه کند ، یا حالت گریه داشته باشد.
با جهر متوسط بخواند ، نه با صدای آهسته باشد ، و نه باصدای بسیار بلند.
در حال تلاوت ، با ادب و با طمٱنینه ، و رو به قبله باشد ، چه نشسته و چه ایستاده ، و اگر نشسته می خواند ، چهار زانو ننشیند و تکیه نکند.
از روی (مصحف) تلاوت کند ، که نگاه در “مصحف “و تلاوت از روی آن حساب خاصی دارد ، و در روایات روی این موضوع تاکید به عمل آمده است …….
قبل از شروع به تلاوت قرآن استعاذه کند ، و سپس “بسم الله الرحمن الرحیم” بگوید و بعد به تلاوت بپردازد ، تا با حفظ خدای متعال از دخالتهای شیطانی محفوظ بماند….
ترتیل را مراعات نماید. و ترتیل عبارت از این است که حروف و کلمات را روشن ادا کند ، و وقفها را رعایت نماید……
به هنگام تلاوت قرآن به چیز دیگری فکر نکند ، و متوجه آیات قرآن باشد.
تدبر در آیات قرآن بکند………
حق آیات را مراعات نماید…….
از امام صادق سلام الله علیه نقل شده که فرمودند: به هنگام تلاوت قرآن وقتی به آیه ای رسیدی که در آن ذکر بهشت به میان آمده است ، از خدا بهشت را بخواه ، و وقتی به آیه ای رسیدی که در آن ذکر آتش به میان آمده است، به خدا پناه ببر از آتش
منبع ؛ کتاب مقالات جلد۳ ، صفحه ۱۰۷ ،حضرت استاد آیت الله محمد شجاعی’رضوان الله علیه
انسان در زندگی، خواه ناخواه از محیط اطرافِ خودش تاثیر میپذیره، و اصطلاحاً به خودش رنگ میگیره،
امّا چه بهتر که از بین همهی این رنگها،
رنگ_خدایی بگیره.
و این سفارش قرآن کریم است:
صِبْغَةَ اللَّهِ، وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً. (بقره/۱۳۸)
رنگ خدایی بپذیرید! و چه رنگی از رنگِ خدایی بهتر است؟!
رنگ ایمان..
رنگ توحید..
رنگ اسلامِ ناب، و تسلیمِ امرِ خدا بودن..
چون همهی رنگها به مرور زمان، کم رنگ یا بیرنگ میشن، امّا رنگ_خدایی و «صبغهی الهی»، که همون ایمان و اخلاصه، همیشگی و پایدار است:
کُلُّ شَیْءٍ هٰالِکٌ إِلاّٰ وَجْهَهُ. (قصص/۸۸)
همه چیز، جز ذاتِ پاکِ او فانی میشود.
خیلی راحت میتونیم نیّتهامون رو خدایی کنیم، و به همهی کارهامون رنگ_خدایی بزنیم:
مثلاً هر وقت میخوایم صورتمون رو بشوریم، قصد وضو کنیم و وضو بگیریم.
اینطوری هم دست و صورتمون رو شستیم، و هم عبادت کردیم.
هر وقت میخوایم بشینیم، مثل پیامبر (ص) رو به قبله بنشینیم.
هم نشستیم، و هم یاد خدا بودیم.
اگر میخوایم درس بخونیم، به جای مدرک و مقام، برای رضایِ خدا درس بخونیم، که به دینِ خدا خدمتی بکنیم.
هم درس خوندیم، و هم عبادت کردیم.
اگر میخوایم برای خانوادهمون لباس نو بخریم، به مناسبت یکی از اعیاد مذهبی بخریم.
اگر میخوایم هدیهای برای بچّهمون بخریم، به مناسبت کسب یه کمال معنوی باشه.
و خلاصه اینکه، تو هر کار کوچیک و بزرگی که انجام میدیم، یه ردّ پایی از خدا باشه.
درس میخونیم ، برای خدا..
کار میکنیم ، برای خدا..
زندگی میکنیم ، برای خدا..
نفس میکشیم، برای خدا..
و …
امام کاظم علیه السلام می فرمایند:
اگر شیعیانم را زیر و رو کنم، جز ادعا چیزی دیگری ندارند و اگر آنان را آزمایش کنم سر از ارتداد درآورند و اگر ایشان را تصفیه نمایم از هزار نفر جز یک نفر خالص وبی غش نباشد و اگر غربالشان کنم با من جز خواص و نزدیکانم نمانند ، فراوانند افرادی که برپشتی ها تکیه می زنند و می گویند:
ما شیعه علی علیه السلام هستیم!!!
شیعه علی علیه السلام کسی است که کردارش گواه رفتارش باشد.
(روضه کافی ج1 ص471 )
بسم الله الرحمن الرحیم
مناجات با حضرت حق خودبهخود باید شیرین و جذاب باشد ولی گاهی انسان بیمار میشود و حلاوت_مناجات را درک نمیکند (مانند کسی که سرما میخورد و بوی خوش را حس نمیکند). حضرت سید الساجدین علیه السلام در بخشی از دعای ارزشمند ابیحمزة به 10 منشأ مهمی که ممکن است این بیماری را به وجود آورده باشد، اشاره فرمودهاند که عبارت است از:
۱.کوچک شمردن حقوق الاهی (لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي مُسْتَخِفا بحقک)
۲.اعراض کردن و قهر کردن با خداوند(لَعَلَّكَ رَأيْتَنِي مُعْرِضا عَنْك)
۳.مبتلا شدن به کذب که احتمالا منظور دروغگویی با خود و خدای خود است(لَعَلَّكَ وَجَدْتَنِي فِي مَقامِ الكاذِبِينَ)
۴.كفران نعمتهاي الاهي (لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي غَيْرَ شاكِرٍ لِنَعْمائِك)
۵.فاصله گرفتن از مجالس و محافل علما (لَعَلَّكَ فَقَدْتَنِي مِنْ مَجالِسِ العُلَماءِ)
۶.غفلت (لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي فِي الغافِلِين) که احتمالا منظور غفلت از خداوند و نشانههای او است،
۷.انس گرفتن با محافل لغو و بیهوده (لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي آلِفُ مَجالِسَ البَطَّالِين)
۸.گناهانی که موجب میشوند خداوند علاقهای به شنیدن صدای انسان نداشته باشد (لَعَلَّكَ لَمْ تُحِبَّ أَنْ تَسْمَعَ دُعائِي)
۹.گناه (لَعَلَّكَ بِجُرْمِي وَجَرِيرَتِي كافَيْتَني)
۱۰.نداشتن حیا (لَعَلَّكَ بِقِلَّةِ حَيائِي)
ان شاالله خداوند بیماریهای درونی و برونی ما را شفا بدهد و همه ما را شایسته مناجات با خودش بکند.
پيامبر خدا صلى الله عليه وآله:
هركه خواهد خداوند ازجايى كه گمان نداردروزى اش بخشد،بايدبرخدا توكّل كند
مَن أرادَ أن يَرزُقَهُ اللّهُ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبُ فَليَتَوَكَّل عَلَى اللّهِ
ارشاد القلوب/ ص 12۰
چگونه است که اولین فرمان در اسلام اقرأ (بخوان) است اما سرانه مطالعه در جهان اسلام به زحمت ۲ دقیقه میشود؟؟
<< 1 ... 17 18 19 ...20 ...21 22 23 ...24 ...25 26 27 ... 31 >>